English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transparent color U رنگ شفاف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
black ice U یخ شفاف روی اب
transparent U شفاف
transparently U شفاف
clear U شفاف زدودن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear U شفاف
clearer U شفاف زدودن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer U شفاف
clearest U شفاف زدودن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest U شفاف
clears U شفاف زدودن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears U شفاف
crystal U شفاف
crystals U شفاف
overlay U شفاف
overlaying U شفاف
overlays U شفاف
translucent U نیمه شفاف
translucent U نیم شفاف
amorphous U غیر شفاف
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
transparencies U شفاف
transparency U شفاف
celluloid U لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
pellucid U شفاف
acrylic U پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
rounded U گرد شده شفاف شده
lucid U شفاف
canopies U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopy U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
Cellophane U لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
sleek U صاف شفاف
sleeker U صاف شفاف
sleekest U صاف شفاف
elucidate U توضیح دادن شفاف
elucidated U توضیح دادن شفاف
elucidates U توضیح دادن شفاف
elucidating U توضیح دادن شفاف
crystalline U شفاف
lucidity U شفاف بودن
diaphanous U شفاف
opaque U غیر شفاف
clear ice U یخ شفاف
glaze ice U یخ شفاف
clear varnish U لاک شفاف
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
fluoresce U شفاف شدن
fluoroscope U صفحه شفاف رادیوسکپی
glassine U نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
hyaline U شفاف
hyaline cartilage U غضروف شفاف غضروف هیالن
hyaloid U زجاجی شفاف
iceland spar U کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
iceneedle U یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
map template U صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
nitid U شفاف
perspicuous U شفاف
semigloss U نیمه شفاف
semiopaque U نیمه شفاف
semitranslucent U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
shellac U لاک شفاف
translucid U شفاف کننده
translucid U شفاف
transluscent U نیم شفاف
transpicuous U شفاف
xerophthalmia U خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
alabaster U [کربنات کلسیم نیمه شفاف در رنگ های زرد و سفید که اغلب در نورگیر پنجره استفاده می شود.]
to see through U از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
sharp image U تصویر شفاف
sharp picture U تصویر شفاف
clear picture U تصویر شفاف
tumbler U لیوان [شفاف]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com